آزاده نامداری: بعد از هفت سال به هم رسیدیم
قسمت اول
آزاده نامداری و همسرش با صبر و حوصله و روی خوش مقابل ما نشستند تا از زندگی مشترک و حال و هوای این روزهای زندگی مشترک زیبایشان بگویند.
«درهای رحمت آسمانی در چهار وقت گشوده میشود: ۱. موقع بارش باران ۲. زمانی که فرزند به چهره پدر و مادرش مینگرد ۳. هنگام گشوده شدن در کعبه ۴. هنگام برپایی مراسم عقد و ازدواج.»
این سخن پیامبر«ص» است؛ کسی که خودش رحمتی برای عالم و عالمیان بود. در پایان از رحمت الهی برای کسانی میگوید که جایی از زندگی تصمیم میگیرند تنهایی را رها کنند و برای رسیدن به آرامش همراهی دلپذیر همراه خود داشته باشند. اینجاست که خدا مانند نوری که از دریچه و منفذی به داخل خانهای میتابد رحمت را نرم و آرام بر خانه عاشقانهها نازل میکند.
این خانه عاشقانه اینبار صاحبانی آرام، متین و باوقار دارد. آزاده نامداری و سجاد عبادی چند ماهی است که زیر یک سقف رفتهاند و دل به دل و دست به دست هم دادهاند. این زوج دوستداشتنی با صبر و حوصله و روی خوش مقابل ما نشستند تا از زندگی مشترک و حال و هوای این روزهای زندگی مشترک زیبایشان بگویند. گفتند و ما شنیدیم و بر کاغذ نشاندیم تا شما هم شریک این حس و حال خوب باشید و از زندگی مشترکی بدانید که حساب شده و پیش رفته و حالا به ثمر نشسته است.
اگر به ما اجازه دهید از اینجا شروع کنیم که شما از کجا با هم آشنا شدید؟
آزاده نامداری: سال 87 به واسطه دوستان مشترکمان که در آن زمان در تلویزیون مشغول به کار بودند که یکی از آنها از مدیران ارشد تلویزیون بود به هم معرفی شدیم و چند بار همدیگر را دیدیم چون در یک دوره زمانی بود که من بهشدت مشغول انجام فعالیتهای گوناگون تلویزیونی و. . . بودم و اصلا به ازدواج و تشکیل خانواده فکر نمیکردم خیلی پیش نرفتیم و بعد از گذشت مدتی ارتباطمان قطع شد.
همان آشنایی اولیه برای ازدواج بود؟؟
آزاده نامداری: بله ایشان از همان ابتدا با پیشنهاد ازدواج جلو آمدند اما همانطور که گفتم من در آن سالها اصلا شرایطش را نداشتم.
پس درواقع شما یکبار به طور جدی حدود 7 سال قبل پروسه خواستگاری و اینها رو پشت سر گذاشته بودید؟
آزاده نامداری: بله اما متاسفانه اتفاق نیفتاد چون من در آن سالها ابدا دوست نداشتم ازدواج کنم و به ایشان هم گفتم من الان به درد ازدواج نمیخورم وگرنه بهترین فردی هستید که بخواهم یک روز با او ازدواج کنم.
واقعا چنین حرفی را به آقای عبادی گفتید؟
آزاده نامداری: بله حتی خاطرم هست موقعی که داشتم چنین جملاتی را تلفنی به ایشان میگفتم در پارکینگ جامجم بودم چون من به این اعتقاد دارم آدمهایی که در یک رابطه قرار میگیرند باید هم هدف باشند؛ مثلا نمیشود که خانم هدفش ازدواج و آقا هدفش سه ماه دوستی باشد. من احساس میکردم دارم از اطلاعات ایشان و نقطهنظرات ایشان استفاده میکنم ولی تهذهن من این نیست که بخواهم ازدواج کنم البته سن و سالم خیلی کم بود و تجربه حالا را نداشتم.
چقدر بعد از آشنایی به شما پیشنهاد ازدواج دادند؟
آزاده نامداری: اصلا ایشان با هدف ازدواج کردن به همان دوستان و واسطهها گفته بودند که زمینه آشنایی را فراهم کنند و در همان جلسههای اول پیشنهادشان را مطرح کردند.
یعنی قبل از اینکه آشنا شوید شما هدفگیری کرده بودید که میخواهید با خانم نامداری ازدواج کنید ؟
سجاد عبادی: بله. همانطوری که ایشان گفتند بنده از همان ابتدا با نیت ازدواج جلو رفته بودم.
چطور ممکن است؟ شما که از ایشان شناختی نداشتید؟
سجاد عبادی: به هر حال ما دوستان مشترک زیادی داشتیم و در فضاهای مشترک زیادی چه در تلویزیون و چه در پروژههای دیگر خانم نامداری را دیده بودم و شناخت اولیه و حتی میتوانم بگویم تا حدودی کامل وجود داشت.
قطعا به غیر از شناخت مد نظر ما، یک حس مشترک خوب بین خودتان حس میکردید، درست است؟
سجاد عبادی: طبیعتا همینطور است. بالاخره هر کسی که میخواهد چنین اتفاق با اهمیتی را شروع کند یا یک پیشنهادی را به شخص دیگری دهد، حالا در هر زمینهای نه فقط در ازدواج یک حس و انگیزشی در او ایجاد شده که در مراحل بعدی به دنبال رسیدن به آن و افزودنش است.
ولی خب، این حس بعضی مواقع در حد خوش آمدن است و برخی مواقع عمیقتر، برای شما کدامیک بود؟
سجاد عبادی: برای من حسی کاملا متفاوت و عمیق بود.
در حقیقت شما درگیری حسی برایتان به وجود آمده بود؟
سجاد عبادی: بله و البته خیلی مهم و ارزشمند.
وقتی خانم نامداری پیشنهاد شما را رد کردند چه احساسی داشتید؟
آزاده نامداری: این کلمه رد کردن را بهتر است به کار نبریم چون من ایشان را رد نکردم. من به کل دوست نداشتم ازدواج کنم چه ایشان، چه هر کس دیگر. ممکن است بگوییم من این پیشنهاد را رد کردم چون چند اولویت برای زندگیام داشتم که گذاشتم کنار هم و متوجه شدم این پیشنهاد برای من مناسب نیست اما در حقیقت در مورد ما چنین چیزی وجود نداشت.
آن سالها چه مشغلهای داشتید که کلا دوست نداشتید ازدواج کنید ؟
آزاده نامداری: فکر میکنم اواخر حضورم در شبکه یک بود و من انواع و اقسام پروژهها را داشتم.
- تاریخ : 1394
- بازدید : 58 views
- نظرات : 0 نظر